۱۳۸۷ مرداد ۲۰, یکشنبه

دختر دایی

دختر دايي
آرزو يه دختر 18 ساله است با قد 160 تپل سبزه كه مادرش به رحمت خدا رفته و پدري عياش داره وزياد خونه ما مياد يادم تازه موتور هيوسانگ خريده بودم آخه من عاشق موتور سواريم چندباري ترك موتورم سوارش كرده بودم وهربار كه ترمز جلورو ميگرفتم پستونهاي گندش به پشتم كه ميچسبيد واقعا حالي به حاليم ميكرد خيلي تو نخش بودم يكبار كه تو حياط نشسته بود بيحال شده بود (فشارش افتاده بود)كه زير بغلش و گرفته بودم وداشتم ميبردمش داخل اتاق كه با جراتي كه به خودم دادم پستوناشو قشنگ گرفتم توي دستهام از همون لحظه به خودم قول دادم كه هر جوري شده ترتيبشو بدم .يكروز كه باماشينم اومدم خونه تا موتور رو بردارم و با دوستهام بريم شكار وقتي موتور رو از خونه بيرون آوردم آرزو اومد پيشم سلام كرد و پرسيد كه كجا ميري گفتم دارم ميرم بيرون گفت منم با خودت ميبر ي بيرون گفتم كار دارم ديدم خيلي غمگينه گفتم چيه جواب داد كه حالم گرفته است يه لحظه به خودم گفتم خاك برسر شكار همينجاست ميخواي بري دربه در كجا بشي كه يه كبك بزني زنگ زدم به دوستام گفتم كه نميتونم بيام رفتم تو و به مادرم گفتم كه ميخوام با آرزو بريم بيرون مثل اينكه حالش زياد خوب نيست مادرم كلي ذوق كرد كه ميخوام برادر زاده اش رو ببرم بيرون تا هوا بخوره كلي برام دعا كردموتور رو روشن كردم و سوار پشتم كردمش زدم به يكي از جاده خاكيهاي كه اطراف شهرمون و به يه جاي باصفا ميرسه و خيلي خلوته تو راه بهش گفتم ميخواي تو رانندگي كني گفت من بلد نيستم گفتم خوب يادت ميدم اومد جلو نشست منم خم شدم و دسته فرمان موتور رو گرفتم واي كيرم نشسته بود روي كون خوشگلش كيرم شق شق بود قسم ميخورم همون لحظه اول كيرمو حس كرد اروم راه افتاد يكي دوبار نزديك بود كه بزنتمون زمين حتي يكبار هم منصرف شد كه من خودم بشينم كه با تشويق من ادامه داد ديگه يكم وارد شد بود با سرعت كمي داشت ميرفت دستمو دور كمرش گرفته بودمو خودمو بهش چسبونده بودم واي كه كيرم داشت ميتركيد دستمو يكم بالا تر بردم قشنگ زير پستوناش بود كه يكم فشار دستمو زياد كردم واي كه چه حالي ميداد رسيديم به يه سر پايني تيز خطر ناك بهش گفتم ترمز كن كه خودم بشينم كه بيشعور ترمز جلو رو گرفت و موتور روي خاكها سر خورد جفتمون خورديم زمين با بدبختي موتور رو از رو پاش بلند كردم داشت گريه ميكرد من بهش خنديدم گفتم بلند شو عيبي نداره تا زمين نخوري كه موتورسوار نميشي بلندش كردم بقيه راه رو خودم نشستم رسيديم زير يكسري درخت در يك جاي دنج و پرت كه سالي يك نفر هم از اونجا رد نميشد زير انداز رو پهن كردم و اتش رو بر پا كردم ديدم داره لنگ ميزنه گفتم چيه گفت درد ميكنه مفتم بيا بشين ببينم چش شده اومد نشت پاچه شلوارشو بالا زدم واي عجب ساق پاي زيباي داشت تازه موهاشو زده بود ديدم كه زانوش پوستش رفته ساق پاش كف دستم بود داشتم به زانوش نگاه ميكردم كيرم باز بيجنبه بازي در اورده بود و شق كرده بود اروم داشتم با ساق پاش بازي ميكردم نميدونم چي شد كه صورتمو بردم جلو يك بوس كوچولو به لپش زدم ديدم چيزي نمگه اروم اروم بوس گرفتنم تبديل شد به لب گرفتن از آرزو. ديدم داره همكاري ميكنه و لبم رو ميك ميزنه اومدم كنارش گفت كسي مياد بسه امير گفتم خيالت راحت باشه هيچكس نمياد گفت نه اينجا نميشه بلند شدم و چادر رو باز كردم گفتم بيا تو چادر تا كسي هم اگه از دور اومد نبينه چكار ميكنيم بردمش تو چادر دراز كشيدم پهلوش و اونو به خودم چسبوندم باز هم شروع كردم به لب گرفتن واي چه حالي ميداد ديگه داشتم منفجر ميشدم دكمه مانتوشو باز كردم و تيشرتش رو بالا زدم يه سوتين سفيد بسته بود دستمو بردم زيرشو پستونهاي داغشو تو دستم گرفتم واي كه چه حالي ميداد داشتم ميتركيدم ديدم دستشو برد رو كيرم وداره كيرمو فشار ميده گفت فشارش بدم؟ گفتم اره گفت محكم گفتم اره گفت دردش نمياد گفتم نه با فشار كيرم از روي شلوار نوازش ميكرد زيپمو براش باز كردم كيرمو دادم دستش كمر شلوارشو باز كردم شورت و شلوارش رو باهم كشيدم پايين خدا قسمت همتون بكنه يه كوس 18 ساله ناز و نوبر با يكم مو واي نميدونم چي شد كه زبونم رو گذاشتم روش صداي اخ اوفش بلند شده بود كيرمو بردم جلوي دهنش گفت بدم مياد بهش گفتم منكه مال تورو خوردم تو هم امتحان كن كيرمو تو دهنش گذاشته بود دندوناش كيرمو اذيت ميكرد خوابوندمش كيرمو بردم لاي پاش خيس خيس بود آروم كيرمو به كوسش ميماليدم داشت پرواز ميكرد ميدونستم دختره برش گردوندم كونشو براش ليس ميزدم خيلي خوشش اومده بود كيرمو چرب كردم و بهش گفتم يكم درد داره اما بهت قول ميدم كه لذتش خيلي بيشتر از دردشه آروم كيرمو كردم تو كونش واي مگه ميرفت تو لا مذهب خيلي تنگ بود دادش در اومده بود سر كيرم رفته بود تو ولي آرزو ديگه تحمل نداشت كمرشو گرفته بودم كه يكدفعه با تمام نيرو خودمو بهش چسبوندم كه صداي جيغش تا هفت ابادي اونطرف تر هم رفت ولش نكردم داشت گريه ميكرد وخواهش ميكرد كه درش بيارم بهش گفتم اگه درش بيارم دردش بيشتره ميشه خودتو شل كن تا آروم بگيره بعد چند دقيقه شروع كردم با دستم با چوچولش بازي كردن باز هم حشري شده بود آروم شروع كردم تلمبه زدن خوشش اومد بود باز هم اخ اووفش بلند شده بود ديدم بدنش لرزيد داشتم ميومدم تمام آب كيرمو توي كون نازش خالي كردم كيرمو بيرون كشيدم تا غروب يبار ديگه هم كردمش غروب موقع برگشتن نميتونست درست روي موتور بشينه ديگه هر هفته دوسه بار بهش حال ميدادم

سکس با مامان الناز

سکس من با مامان الناز سلاممن اسمم سينا هستش 19 سالمهاولين بارمه كه داستان مينويسم اينجا اين ماجرا برميگرده به 1 ماه پيش حالا اين الناز خودش كي هست اصلا اين الناز خانوم يه دختره حدود 16 17 ساله هستش كه همسايه كوچه روبرويي ماست اين خانوم خيلي افاده اي كه مسلا به هيچكي پا نميده و خودشو واسه همه چس ميكنه اولا ازش خوشم ميومد ولي بعدش حالم ازش به هم ميخورد يه روز كه از تو كوچه رد ميشدم داشتم ميرفتم ژاساژ پيش يكي از رفيق فابام چند تا برنامه رو بهش بدم كه ديدم اين مامان الناز كه يه زن حدود 38 / 39 ساله با يه دامن كه مطمئن بودم زيرش يه شورت هست دم در واساده و داره با همسايه حرف ميزنهمنو ميشناخت چون قبلا با مامانم چند باري سلام و عليك و اين لوس بازيا و اينا دم نون واي كرده بودند مامانم منو نشونش داده بود داشتم رد ميشدم با يه حالت شيطوني نگام كرد من فهميدم كه باس سلام كنم گفتم سلام خانوم سنجابي گفت سلام اقا سينا بفرما داخل گفتم نه منون بعدن ايشالا با خانوم بچه ها مزاحم ميشيم خنديدو باي داد من كه رسيدم سر كوچه يادم افتاد كه فلش مموريمو نياوردم اقا من زودي برگشتم از در خونه كه رد شدم باز ديدم داره حرف ميزنه با يه زن ديگه بازم لبخندي زدو منم رفتم فرتي فلش رو برداشتمو اومدم ديدم بازم دم دره داشتم دوباره رد ميشدم سعي كردم كه نگاه نكنم ولي به محض اينكه رومو اونور كردم گفت اقا سينا ميشه يه لحظه تشريف بيارين منم رفتمو گفتش كه نميخام زياد وقتتو بگيرم ولي اگه عجله داري بگو گفتم نه مشكي نيست امرتون گفتش كه راستش اين لامپ اشپزخونه ما ريخته لطف كن بيا برام عوضش كن من ميترسم تو دلم گفتم خار كسه فكر كرده من نردبونم به هر حال گفتم باشه رفتم تو منو به اشپزخونه راهنمايي كردو يه لامپ نو داد دستم گفت اينه نگاه كردم ديدم بله لامژ شكسته با هزار بد بختي داشتم لامپ رو باز ميكردم دستام كه بالا بود شيكمم افتاده بود بيرون اينو از نگاش متوجه شدم بعد از چند ثانيه براندار كردن من گفت سينا خان عجب شكم ماهيچه اي داري ورزش ميكني نه منم كه خودم كرم داشتم گفتم اره با مردم ورزش ميكنم.لبخندي زدو گفت خوبه به هر حال ورزشه ديگه داشتم لامپ رو باز ميكردم چشمم افتاد لايه سينه هاش يه دفعه احساس كردم دستم داغ شد نگاه كردم ديدم شده پر خون يه دفه جيغ كشيد گفتم الانه كه همه بريزن اينجا فكر كنن خون كس اينه اقا اومد جولو هي الكي بهم دست ميزد خوار كسه به بهونه دستم هي ميگفت من شرمنده و اينا رفت كلي وسيله اوورد براي پانسمانو اينا دستمو برام بست تو اين گيرو دار هي بدن نرمش بهم ميخورد منم يه به قباد جون ميگفتم عزيزم الان وقتش نيست بلند شي ولي مگه گوشش بدهكار بود مثل دسته بيل اومد بالا بعدش طاهره خانوم گفت برو بشين تو حال تا برات يه ابميوه بيارم خدا منو بكشه رفتم تو حال نشستم رو مبل ديدم بر خلاف تصور هيچكي خونه نيست حتي پسر كوچيكشم نبود چون در هر 2 تا اطاقشون باز بود منم ديدم كسي نيست ديدم مامان الناز (طاهره جون ) داره مياد بازم از هيكلش براتون بگم : باسن بزرگ يه كم شيكم داره پوست سفيد پاهاي چاق گوشتي كلا مامان! همينجوري كه ميومد ساق پاش خيلي تحريكم ميكرد .بعدش با يه خنده اومدو نشست يه ابميوه بهم تارف كرد يكي هم خودش كوفت كردبعدش يه كمي سوال در مورد درس و و اينا پرسيد. بعدش منم فوري پرسيدم الناز خانوم چطورن اونم گفت: كه اخ گفتي الناز يادم افتاد شما كسي رو نميشناسي بتونه اين سيستم رو تعمير كنه هر وقت وصل ميشيم اينترنت يه شماره مياد هي كم ميشه و بعدش خاموش ميشه كامپيوتر گفتم: ميشه يه نگاه بندازم گفت : البته نگفته بودين تو كار كامپيوتر هم هستين هيچي نگفتم رفتم نشستم ژشت سيستم ديدم ساسر گرفته و نشستم براش توضيح دادن (عمرا اگه چيزي فهميد) به هر حال بهش گفتم كه هر وقت اينجوري شد اين دستور رو تو اين قسمت وارد کم فعلا تا بعدا بيام براتون ويندوز رو عوض کنم يکي 2 بار براش انجام دادم ياد گرفت بعدش پرسيد که : شما نميدوني چطور ميشه از اينترنت اهنگ گرفت من گفتم باشه بهتون ياد ميدم بعدش گفت که : اخ حيف شد من کارت اينترنت ندارم منم گفتم مشکلي نداره من کارت دارم (خوشبختانه از اون وقتي که سيستم خريدم تا حالا 1 قرون هم پول کارت ندادم حسابي از خجالت اي اس پي ها در اومدم) بگزريم فوري فلش مموري رو در اووردم يه فايل متني توش داشتم که پر از اکلنت هاي نامحدود اينترنت از اي اس پي هاي مختلف بود يکيشو براي اينا تو يه کانکشن وارد کردم و گفتم: از اين به بعد هر وقت بخواين ميتونين به اينترنت وصل بشين اينقدر خوشحال شد که داشت خودشو جر ميداد کلي تشکر کرد و منم يه سايت موزيک هاي ايروني بهش معرفي کردم و بهش ياد دادم چطور ذخيره کنه اهنگ ها رو بعدش پرسيد که من ميتونم بيام و به الناز کامپيوتر ياد بدم گفتم که : اخه من چيزي بلد نيستم که به ايشون ياد بدم گفت : نه چيزي نميخواد فقط در اين حد که ياد بگيره تو اينترنت چيکار کنه و سايت هارو چطور ببينه چطور جستجو کنه و اينا گفتم باشه اگه وقط بود چشم بعدش پرسيد : تو اون دستگات چي داري نشونمون بدي گفتم چيزي نيست يه سري عکس اهنگ و پروژه هاي نيمه کارس گفت عيب نداره نشون بده بعدش منم اونو باز کردم يه سري عکس خنده دار بود يکيش اين بود که يه دختره با برف يه کير بزرگ درست کرده بود منمن چند ثانيه رو اون مکس کردم يچ عکس العملي نشون نداد خيي عادي داشت نگاه ميکرد يه لبخند کوچيک هم داشت بعد رسيدم به يه عکس کارتوني دختر بچه هه پستونک رو تو کسش کرده بود اون عکس رو يادمه از سايت جفتک دات کام گرفتم بعدش بالاش نوشته بود : دخترا از هر چيزي سو استفاده ميکنن به اون که رسيديم زد زير خنده گفت واي چه عکس باهالي گفتم باحال باهال نيست يه چيزه طبيعيه گفت ا نکنه فکر کردي ما هم از اين کارا ميکنيم هيچي نگفتم يه کمي بهش بر خورد منم کلي تو دلم حال کردم بعدش ادامه دادم عکس هارو رسيدم به يه عکس يه دختره در حالي که دستشو انداخته بود گردن شوهرش همزمان او يکي دستش تو دست يه پسر ديگه بود اين عکس رو که ديد گفت سينا تو دوست دختر داري گفتم چرا گفت همينجوري گفتم نه من از دخترا خوشم نمياد گفت ا چرا گفتم نه اينکه کلا از جنس مونث بدم بياد دختر دوست ندارم دوست دارم طرفم سنش بالاي 30 باشه گفت ا جدي ميگي گفتم اره مگه چيه گفت اخه چيه دليل خاصي داره گفتم اره دخترا خوب نميتونن نياز هاي منو درک کنن خيلي بچهگونه فکر ميکنن ضمنا بايد يکي باشه که از تو فهميده تر باشه يه چيزي ازش ياد بگيري گفت: اوه اوه عجب طرز فکر جالبي من ادامه دادم عکس هارو عوض کردم يه دفه گفت حتما دوست دخترت بلد نبوده چيکار کنه گفتم چيرو چه کار کنه (خودمو زدم به کون علي چپ ) ميدونستم دلشه ولي هنوز دير بود منم به کلي بيخيال شدم که امروز برم پاساژ گفت که عجبا يعني نميدوني منظورم چيه؟ گفتم نه و ادامه دادم عکس هارو عوض کنم يه عکس رو اووردم خيلي باحال بود يه پسر 17 /18 ساله از يه زن حدود 35 سال داشت لب ميگرفت دستشم از رو لباس به سينه هاش بود يه دفعه نگام کرد گفت عيب نيست الان تو داري اين عکس هارو نشون من ميدي منم گفتم ببخشيد فوري صفحه رو بستم گفت خوب حالا چرا ناراحت ميشي ميدونستم تحريک شده کس خل شده دوباره عکس هارو باز کردم ديلمو زدم به دريا دستمو گذاشتم رو رونش خيلي نرم بود دستم فرو رفت حس ميکرم پاش داره ميلرزه گفت که نميدونم چرا قولنج دارم ميتوني واسم بشکوني ما هم که ماشالا پهلوون ;;) منم گفتم سرپا واسا دستتو پشت گردنت قلاب کن منم رفتم پشت سرش قباد جون هم که بر اثر تماس دستم با رون طاهره حسابي قد علم کرده بود ولي طاهره نگاه نميکرد تا اينکه وقتي دستمو رد کردم تا قلنجشو بشکونم کيرم کاملا بين کفل هاش قرار گرفت وايييي نميدونين چه حالي داد چند بار همينجوري شکوندم قولنجشو بعدش گفت که اگه ميشه يه جور ديگه هم که از جولو دست رو زير بغل رد ميکنن اونجوري هم واسم بشکون امنم از جولو همينکارو کردم با هر برخورد دستم با بدنش ميلرزيد کمکم داشت متوجه کير سربلندم ميشد گفت مثل اينکه اقا کوچولوت حالش خوب نيست وقتي خواستم قولنجشو بشکونم سينم به سينه هاي بزرگش چسبيد کيرمم خورد به شکمش يهاههههه طولاني کشيد اين کارو که کرد نا خود اگاه يه تيشرت که تنش بود رو فوري دادم بالا سينه هاشو از تو سوتين دادم بيرووون وااااي عجب صحنه اي بود سينه هاي بزرگ و اويزون مامان بود واقعان افتادم جونشون نوکشونو يه کم که ليسيدمديدم که سرپا نميشه بردمش رو تخت النار جاي کون الناز رو رو تخت حس ميکردم ولي فعلا ÷ستوناي طاهره مهم تر بود مثل يه بچه ميخوردم پستوناشوموهامو تو دستش گرفته بودو هي به سينه هاي فشاد مداد سرمو اهو اوه ميکرد تيشرتشو کامل در اوورد و سوتينش من براش باز کردم منم فوري اومدم پايين از رو تخت و به سه سوت لخت شدم فقط يه شرت برنابو پام بود گفت نه اونو در نيار باهاش کار دارم منو رو تخت دراز کرد اينقدر کيرم سفت شده بود که لبه هاي شرتمو از بدنم جدا کرده بود طاهره يه کمي اول از رو شرت صورتشو بهش ماليد انصافا حال ميداد موهاشو تو دستم گفرفته بودم اين کارو خيلي دوست دارم بعدش سينه هاي توپولشوو بي کيرم ميماليد از رو شلوار هي قوربون صدقم ميرفت بعدش از رو شورت زبوونشو به کيرم ميماليد هي ميليسيدش انگار خوشمزه ترين چيز دنيارو ميخوره بعدش يه دفعه شرتو کشيد پايين و کير 21 سانتي منو اوورد بيرون گفت واييييييييييييي چه کيري دارييييييييييي تا الان کجا بودي جيگره من گفتم 4 خونه پايين تر بلند خنديدو شر کيرمو تو دهنش گذاشت گفت دوست دارم تا اخره عمرم بخورمش گفت بخور عزيزم مال خودتو هي وباره قوربون صدقم ميرفت داشتم ميترکيدم بايد حتما ميکردمش تو اون لحظه يادم افتاد هنوز کسشو نليسيدم هنوز دامن پاش بود هنوز کسشو نديده بودم بلندش کردم هر دوشو با هم کشيدم پايين واييي پدر سگ چه کسي داشت کس تنگ مثل تفنگ البته تنگيشو هنوز نميدونستم همينجوري گفتم که شاد بشين انصافا کس تپلي بود انگار باباي الناز تا حالا به جاي کس اين کس ننه خودشو گاييده بود يه کم نگاش کردم بالاش يه کم مو داشت منم کس ليسي رو دوست دارم ولي نه هر کسي رو اين کسش بخور داشت يه کمي اول بغل زانو هاشو ماليدم گفت اهاي بده من او جيگرمو بخورم به حال 69 شديم يعني 9 من بودم اون باللاييه از زانوش شروع کردم ليسيدن همينجوري که کيرمو ميخورد همزمان به خودش کيپيچيد انگار تا حالا سکس نداشته بعدش کسشو نگاه کردم دوباره دهنم اب افتاد دهنمو روش چسبوندم گفت : اههههههههههه يه لرزش بزرگ کردو دهنمو از اون اب خوشمزه پر کرد همشو خوردم مممممم چه خوشمزه بود از اينکهد ميديد ابشو ميخورم خيلي لذت ميبرد هي قوربون صدقم ميرفت ميگفت زود باش ابتو بيار ميخوام بخورم اون عسلتو من اب ميخوام اب تو ممممم ميخوام بخورم کيرمو خيلي باهال ميخورد يه بارم دندونش بهش نخورد مثل گرسنه ها ميخورد گفتم ميخوام بزرم لايه سينه هات برعکس شدمو نشستم رو سينش سينه هاشو به هم چسبوند و دهنشو باز کرد منم ارووووم لايه سينه هاش گذاشتم وايييييييييي چه حالللللي ميداد ممممممم از لايه سينش که بيرون ميومد ميرفت تو دهنش مممممم بهدش لباشو يه نگاه کردم افتادم جونشون لباشو ميخوردم زبونمو تو دهنش کردمو اون ساک ميزد زبونمو استاد بود منم همين کارو واسش کردم يه دفعه منو داد پايين گفت بکن ديگه مردممممممممممهمينجوري از رو لباش شروع كردم اومدم پايين داشتم گردنشو ميخوردم حرافايي كه ميزد خيلي تحريكم ميكرد همينجوري كه كيرم داشت ميتركيد اونو تو دستش گرفت و شروع كرد به ماليدن دستش گرم بود حس خوبي داشت كيرم همينجوري اومدم پايين رسيدم به سينه هاش اوويون بود ولي سفيد و درشت اول نوكشو زبون زدم در حالي كه اون دستم رو به اون يكي سينش گرفته بودم بدش خيلي ميلرزيد معلوم بود حسابي بهش حال ميده همين لرزش ها منو خيلي بيشتر تحريك ميكرد و باعث شد مثل گرسنه ها بيوفتم جون سينه هاش همش جيغ هاي كوتاه ميكشيد سينش خيلي خوشمزه بود كيرم ديگه سيخ سيخ شده بود بدون اينكه دستمو به كيرم بگيرد با حركات كمرم كيرمو رو كسش ميماليدم هزمان دستشو ژشت كمرم انداخت و كيرم از زير كسش در رفت رفت بين لمبراش خيلي اين تيكه حال داد منم چون خوشم اومده بود بهش گفتم تا پاهاو به هم بچسبونه تا بين رون هاش بزارم اونم ژاهاشو برا اينكه بين واسه من تنگ تر شه روي هم انداخت منم ارووم كيرمو بين رون هاش گذاشتم وايييي خداي من چه لحححظه اي بود ممممممممممم اونم هي اه اوف ميكرد هي ميگفت بكن تو من يه نگاه به كسش كردم رفتم ژايين دوباره ليس بزنم دهنمو محكم رو كسش فشار دادم لا يه حالت خاص شروع كردم خوردن كسش داشت ديوونه ميشد ه دفعه يه لرزش بزرگ با يه جيغ كوتاه كرد يه كي شل شد منم براي اينكه دوباره تحريكش كنم كيرمو بين رون هاش گذاشتم ارمو سينمهو به سينش چسبوندم لبامو رو لباي عزيزش گذاشتم شروع كرد به خوردن لبام با دستاش ژشتمو ميماليد و رون هاشم به كيرم ميماليد مرتب كيرم كه همچنان برا خودش در دروازه بهشتي منتظر فرمان من بود يه دفعه با يه فشار تا اخرر چپوندم تو كسش گفت : اخخخخخخخخ اييييييي مردم چه كلفته جووووووووووننننننننن منم همينجوري ذستمو بردم زير بقلش اروم اروم تلمبه ميزدم كسش خيلي نرم و لطيف بود انگر تا حالا كير به كلفتي كيرم تو كسش نرفته بود بهم اشاره كرد كه برم لب بگيرم دوباره خيلي داشتم حال ميكردم به كمرم داتم فشار مياوردم كه ابم نياد ولي جوري لب ميگرفت كه واقعا تحريك ميشدم نمونه ي بارز يه زت واقعا هات يه لحظه لبامو محكم چسبيد دستشو رو كمرم برد و پاهاشم بالا اوورد انداخت دور باسنم يه فشار بهم داد واييييييي با اين كارش يه دفعه ابم با فشار زياد اومد ريخت تو كسش مممممممممممممم هي داد ميزد اخخ شوختم جون من اب كير تو ميخوام بده بخورم كمرم بدجوري خالي شد يه دفعه اخخخخخخ خيلي باهال بود يه بوس كوچيك از لباش كردم وفتم كه بياد روم دراز بكشه تا كمرم حالش خوب شه همينجوري كه اومد روم دراز بكشه كيرمو تو دستش گرفت و لاي ژاهاش گذاشت بهمحض اينكه نوك سينه هاش به سينم خرد صداي زنگ اومداخ باز بخت كيري من دوبار سراغ منه كير بخت كير مغز كير كلفت اومد هيچ اكسلعملي نشون نداد گفتم بابا زنگتون رو ميزنن گفت : ا حتما الناز اومده كس دادن مامانشو نگاه كنه گفت ولش كن كارتو بكن من كه ار ترش كيرم كامل خوابيده بود گفتم بلند شو لباس بژوش ببين كيه بلند شد منم فرزي لباسامو پوشيدم ولي از قيافه اومن معلوم بود كه همين الان سكس داشته يعني اينو يه بچه 5 ساله ميفهميد چه برسه به الناز كه خودش Lord of the KON بود واقعا وقتي الناز از جولو ادم رد ميشد بيشتر شبيه به يه گلابي بزرگ تا يه ادمخوش به حال اوني كه كونشو افتتاح كنه تو همين حال حوا رفتم نشستم پاي كامپيوتر الناز تو فكرم به خودم هي فهش ميدادم كون مامان الناز رو نكرده بودم اين برام فاجعه بودديدم يكي در ميزنه ديدم الناز اومد تو گفت ا سلام اقا سينا گفتم سلام بلا چتوري گفت مرسي تو خوبي پسر گفتم هي چيكار كنيم ميگزرونيم با اين زندگي ..گفت : مگه زندگي چشه گفت زندگي چش نيست گفت حتما گوشه گفتم نه اونم نيست گفت پس چيه گفتم برو اونور حوصله شوخي ندارم بعدش ساستمم داغون شده بلدي درست كني گفتم نه گفت پس اينجا چيكار ميكني گفتم اومدم خونه همسايمون گفت اره خونه ماس گفتم اومدم به همسايمون سر بزنم به تو چه اصلا يه نگاه چپ كرده رفت بازم نگام به كونش افتاد تغير عقيده دادم كه حالشو نگيرم گفتم بيا بابا ناراحت نشو بيا بشين يه چيز باهال نشونت بدم گفت ا ببينم چي داري يه كم عكس براس اووردم خودش نشسش هي تند تند نکست ميزد گفت اينارو از کجا اووردي چه باهاله عکس ها کلا عکس هاي معمولي بود که رسيديم به يه عکس که يه پسره يه پستونک ميخورد يه دختر بچه هم يه پستونک داشت لي به جاي دهنش گذاشته بود تو کسش بالاشم نوشته بود “دخترا از هر چيزي سو استفاده ميکنن!” به اون که رسيد يه کم مکس کرد گفتم چيه ياد بچگي هات افتادي گفت پررو اين حرفا چيه گفتم خب فکره ديگه ادم بعضي وقتا از اين فکرا ميکنه هيچي نگفت اون عکس ها تموم شدگفت ديگه چي داري گفتم برا داشتم که زياد دارم ولي تو جنبشو نداري گفت خيلي بده؟گفتم نه ولي بازم جنبه ميخواد بيشتر بخور بخوره گفت ا چي رو ميخورن گفتم يعني تو نميدوني ؟ گفت نه !دستمو بردم طرف پاهاش هنوز مانتو تنش بود به کسش اشاره کردم گفتم اونجارو بعد يه لبخند زد دستشو طرف قباد اووردو گفت اينو چي گفتم : اراده کني ميخوري ! بعدش قه قهه زد زيره خنده حالا مطمئن بودم که هر دوشون بده هستن ولي هنوز شک داشتم مامانش راضي باشه من دخترشو بکنم يا اينکه مامانه راضي باشه جولو دختره بکنمش يا خيلي احتمالات ديگه الناز که يکم اينجوري حرف ميزد احساس کردم قباد جون داره سيخ ميشه نبايد 3 ميکردم جولوش انصافا من تحملم تو اينجور مواقع زياده ولي اين الناز شاه کون بود کونش کون بودا نه الکيمنم نيم شق بودم همچنان يه لحظه در باز شد مامانه اومد تو با يه بشقاب ميوه اومد تو تعا رف کرد يه موز بود با يه خيار با يه سيب من سيبو برداشتم مامانه گفت موز بردار سينا جون گفتم نه ممنون من سيب دوست دارم بعدش مامانه خيار رو برداشت بعدش الناز هم موز يه دفعه الناز زد زيد خنده منم به روش نخنديدم چون فکرم مشغول بود داشتم فکر ميکردم تو اين يه ساعتي که وقت دارم چطور ميتونم هردوشونو بکنم . همه ساکت بوديم من داشتم سبي رو گاز ميزدم و هي تو فلدر هاي سيستم الناز ميگشتم يه دفعه گفت دنبال چي ميگردي گفتم يه چيز غير عادي گفت نگرد نيست من خودمم چند وقته دنبالشم پيدا نميکنم بعد با هم خنديدم کيرم همچنان شق بود نميدونم چيز خاصي هم نميگفتن ولي من کلا خيلي جنس مخالف رو دوست دارم هميشه شق تابمهمينجوري داشتم مچرخيدم حس کردم الناز داره کيرمو ديد ميزنه به رو خودش نمياورد از مامانش ميترسيدتو فکرم گفتم خوب من که الان هر دورو دارم هر وقت بخوام دوباره با هر دوشون جدا جدا سکس ميکنم دليلي نداره که همين الان گير بدم بلند شدم که خداحافظي کنم به محض اينکه بلند شدم زنگ زدن الناز رفت ايفون رو برداشت و در و باز کردو گفت ماماني الهامه ميگه بيا بريم خونه بابا بزرگ الهام که خواهر الناز بود و شوهر کرده الناز اومد تو اتاق يه چشمک به من زدو مانتو که تنش بود يه کيف رو برداشت و رفت تا صداي بسته شدن درو شنيدم شروع کردم باز کردن دکمه ي شلوارم مامان الناز از در اومد تو دامن پاش بود منو ديد خواست بکشه پايين گفتم نکن ميخوام خودم باز کنم رفتم طرفش الان يه پليور تنم بود با شرت همينجوري سينمو بهش چسبوندم رفتم تو لباش گفتم که خيلي نازي اينو که گفتم انگار برق بهش وصل کردن پيچ و تابش خيلي زياد شد لبامو ميخورد کيرم به شکمش فشار مياوردهمش ميمايد کيرمو يه دفه منو از خودش جدا کردو هلم داد رو تخت شرتمو از پام کشيد بيرون تخحمامو تو يه مشتش گرفت کيرمم تو اون دستش يه کم نگاه کرد بعدش زبونشو اوورد نزديک يه ليس بهش زد مممممممممم عجب حالي ميداد هر بار که زبونش ميخورد به کيرم احساس ميکردم به کمرم فشار مياره خيلي ميحاليدم برگشتم که لختش کنم خودش تاپشو داد بالا گفت ميخوري؟ گفتم اره عزيز چرا که نه دوباره سينه هاشو تو دستم گرفتم فشارشون ميدادم و باهاشون بازي ميکردم و ميخوردمشون حدود 10 دقيقه اين کارو کردم خيلي برام لذت بخش بود بعدش اومدم پايين دامن پاش بود ولي شرت نه (نميدونم الناز عکسالعملش نسبت به اينکه مامانشو اينجوري ديده چي بوده من اصلا نميدونم ) خوب از اصل داستان جدا نشيم چه باهال بود مامان الناز همه بدنش نرم و لطيف بو از اينکه خودشو بهم ميماله خيلي لذت ميبردم دامنشو دادم بالا نداختم رو سينه هاش دلم ميخواست کسشو بليسم ولي فقط يه بار زبونمو رو کسش کشيدم تا در سوراخ کونش ممممممم چه خوشمززه بود مامان النازز يه اههههههههه بلند کشيد گفت اخخخخ بکن بکن ديگه جونن کير کلفت بده کير دراز اب کير ميخوام بکن منو وووووووو من جنده ي تو امممممممم جوووون فدات شم الهييي هي اسمه شوهرشو صدا ميزد و ميگفت حالا ميري جنده بلند ميکني نيستي ببيني چطور وقتي نيستي کس ميدم جووووووووووووووون بکب سينا بکن فدات منم طبق معمول فقط دوست دارم رو سينه بخوابمو کسو بکنم دامنشو در اووردم سينمو با سينش جفتو جور کرو لبمو با لباش کيرمو فرتي فرستادم تو کس تنگ و اتيشيش يه دفه لبامو ول کردو شرو ع کرد اهو اوه کردن منم دسته خودم نبود با يه سرعت عجيب تو اون کس مشت داشتم تلنبه ميزدم خيلي حال ميداد مامان الناز ميگفت : اخخخخخخخ کيرت داغه تو کشم حسش ميکنم خيلي کيرت باهاله جون محکم بکن محکمممممم جونننننننن اههههههه بکن من جندتم بکن منوووووووو جونننن به سرم زد که بکنم تو کونش از خيسي کسش ميشد فهميد دوباره ازضا شده کيرمو بيرو کشيدم به سينه خابوندمش پشتشو يه کم ليسيدم هي ميلزيد با هر حرکت من بعدش لاي لمبر هاي تپلشو باز کردمو کيرمو بينش گذاشتم واييييييييي خيلي نرم بود انگار افتادم رو ژله خيلي حال ميداد کيرمو برداشتم سوراخ کونشو نگاه کردم بهش ميخورد خيلي تميز باشه دلم ميخواست بخورمش ولي نه کيرم تشنه تر بود دستمو به کسش که خيس خيس بود واليدم يه کمي به سوراخي کونش زدم گفت ميشه توش نکني اينکارو تا حالا هيچکي با من نکرده گفتم فقط يه کم سرش گفت باشه عزيزم اصلا هر کاري ميخواي بکن بعدش يه ماچ گنده از لمبرش کردم با انگشت وسطم تو سوراخش يه کم ماليدم هي اخو اوف ميکرد کاملا معلوم بود تنگه 5 دقيقه طول کشيد تا تونستم 2 تا از انگشمتامو تو تو کونش کنم خيلي حال ميکرد خومشش اومده بود انگشتمو در اووردم نگاه کردم ديدم نه بابا تميزه تميزه حتي تو دهن خوش کردم ليسيدش انگشتمو که ميليسيد اونم باز بهم حال ميداد کيرمو که شق بود همچنان در سوراخه تنگش گذاشتم گفت : اخ اخ نه نهدر بيار وووووووووووي درد ميکنه الانه که نصف شم از وسط در بيار در اووردم گفتم نميخوام اصلا نميکنم يه کم نشست گفت بيا بکن جولوم گفتم نميخوام اومد جولو يه ماچم کرد گفت باشه بيا بکن ولي ارووم فدات شم مند گفتم کيرت خفه نشه اون تو خنديدمو گفتم نگرانش نباش حالش بهش بد نميگزه اون تو گفت بکن ديگه مردم لاي لمبرشو باز کردم اب دهنمو اويزون کردم رو سوراخش گفت اهههههههههه چه باحال بود يه بارم بريز توو دهنم اين کارو واسش کردم دوبارش يه لب رفتم تو لبش مممممم زبونشو ميخوردم با اينکه سنش بالا بود واقعا خوب حال ميداد بعدش برگشت و دوباره قنبل کرد يه کم کيرمو به سوراخش ماليدم بعد ارووم فشار دادم تو گفت : اوممممممممممممممممممممممم بيشتر فشار دادم اروم روش خوابيدم و کيرمو تا ته تو کونش کردم اخ تنگ بود تنگگگگگ منم يه کمي قوربون صدقه سوراخه تنگش رفتم در گوشش هي باهاش حرف ميزمو تو کونش تلنبه ميزدم ديواره هاي کونش به کيرم فشاد ميراورد ابم داشت ميومد ديگه تنونستم طاقت بيارم من عادت دارم وقتي بام ميخواد بياد سرعتم 10 برابر ميشه مممممممم هي اخو اوخ ميکرد اخ سينا اب بده ابب ميخوام بدون اينکه بهش بگم با فشار ريختم تو کونش مممممممم چه تنگ بود يه دفعه داد زد اخخخخخخ سوختم ريختي تو ديوونه اخخخ شيکمم الان پر اب اخخخخ کاش ميدادي بخورم جوننننن ابم که اومد همونجوري (کير تو کون ) روش خوابيدم خوابم برد اونم مسلاما همينطور بعدش که بيدار شدم 30 دقيقه بود خواب بودم اونم بيدارش کردمو زودي لباس پوشيدم پريدم بيرون کمرم هنوز جا داشت ولي وقت اجازه نميداد از اون وقت تا حالا فقط امروز مامان النازه ديدم اطلا به روش نياورد فقط سلام کرد و گفت که چه خبر پيدات نيست مطمئنن نو اين 1 ماهه اگه ميخواستم هر دوشونو خيلي ميتونستتم بکنم ولي 3 تا پروژه بزرگ زير دستم بود واسه همين از خونه بيرون نرفتم اصلا .Posted by rexi_sexi@yahoo.com at 9:08 AM Labels: داستان سکسي, سکس با زن, سکس من با مامان الناز, عکس سکسي, کون کون

سکس با خاله سمانه

سکس با خاله سمانه

من رامين هستم و خلي حشري ام 19 سالمه و تو اين مدت زندگيم با يکي از عمه هام و خواهر بزرگم و دختر همسايمون و اين آخري ام با خاله هات هاتم سکس کردم از هموناولم عمم منو با سکس آشنا کرد که قصه درازي داره ولي بعد از 15 سالگي ديگه نه خواهرم و نه عمم به من پا ندادند و هر دو بعد از مدتي ازدواج کردند من که خيلي دنبال کسمي گشتم هميشه تو نخ زنهاي فاميل بودم که کدومشون سرو گوششون مي جنبه من 4 تا خاله دارم که يکي از يکي خوشگل تر هستن که همشون ازدواج کردن. خاله کوچيکم کهاسمش سمانه هستش 32 سالشه و خيلي دوسش دارم. اون 10 سالي ميشه که ازدواج کرده شوهرش هم تو شرکت نفته که بيشتر اوقات جزيره خارکه و هر ماه 10 يا 15 روزمرخصي داره که بياد خونه از مسيرداستان دور نشيم من مي دونستم که خالم به همين دليل خيلي تو مدتي که شوهرش نيست خمار کير ميشه چون هر وقت که با هم رو برومي شديم از حالاتش ميشد فهميد و مثلاً همش يه جوري سعي مي کرد که بحث و به مسائل زناشويي و زن گرفتن من برسونه و تازه هميشه جلو من راحت بود و با شلوار استريجو تاپ راه مي رفت اندام خالمم خيلي با حال بود حدود 70 کيلو وزن داشت و قدش 170 بود کمرباريک با کوني گنده با رونهاي چاق واقعاً سکسي . من که هر وقت نگاشمي کردم کيرم به سقف مي چسبيد.و فکر کنم فهميده بود که من هم خيلي چشمم دنبالشه و کيرم محتاج کوسه.اين اوضاع ادامه داشت تا اينکه من و خالم رومون باهم خيلي وا شدهبود و راحت در مورد مسائل سکسي البته نه خيلي زايع باهاشصحبت مي کردم و اون هم که سرو گوشش مي جنبيد خيلي جذاب با حس بزرگتري منو راهنمايي مي کرد آخه من اونجا چند تا دختر رو تحت نظر داشتم و واسه ازدواج ازخالم مشاوره مي گرفتم. خالم تو نوجونيش درس رو تا کلاس پنجم خونده بود و چند سالي بود که به کلاسهاي نهضت مي رفت .من به درخواست خالم چند وقتي مي رفتمخونشون تا بهش در درساش کمک کنم چون موقع امتحاناشون بود. تو اين مدتي که چشمم دنبال خالم بود نتونسته بودم حرف دلمو بهش بفهمونم و خواستمو در مورد سکس بااون مطرح کنم و با اميد دنبال يه فرصت بودم تا اينکه اون روز رفتم خونشون. قرار بود بهش زبان ياد بدم خصوصاً تلفظ کلمات رو بعد از استراحت و خوردن چايي خالم با همونوضع هميشگي با يه تاپ آبي و يه شلوار استريج تنگ زرد که خيلي اون اندام سکسي شو نشون مي داد کتاباشو جلوم رديف کرد و کنارم به صورت دمردراز کشيد و منهم شروعکردم به ور رفتن با کتابها. خالم لغات انگليسي رو آورد و من اونها رو به همراه معني و تلفظ صحيح مي خوندم و خالم سختاشو ياداشت مي کرد. يادمه به کلمه injoy به معني لذتبردن رسيديم که خالم با شنيدن لذت بردن به صورت کاملاً ولو و به کمردراز کشيد و دستاشو دراز کرد و لوپامو گرفت و گوفت که لذت بردن چقدر خوبه من که الان دلم لک زدهواسه يه کار لذت بخش من هم به سينه هاي خالمو و خط کوسشوکه خيلي شلواره تنگش نمايانش کرده بود نگاه مي کردم خالم که فهميده بود من ماتو مبهوت شدم دوبارهدمر خوابيد و گفت ادامه بده در حالي که يک لبخند مليح به صورت داشت من حسابي کيرم شق کرده بود و شلوار ليمم قشنگ اونو به نمايش مي کشيد من که چهار زانو رو زميننشسته بودم خودمو جابجا کردم و کيرمو يکم آزاد کردم خالمم در همون حال چشش به منو کيرم بود.منم در همون حال چشمم به کون گنده خاله بود که همش با اينور و اونورکردن پاهاش به من چشمک مي زد. رفتم سر وقت لغات همين جور تو حمون حال مستي کلمات رو مي خوندم که به کلمه Readyرسيديم خالم گفت معنيش چيه خاله و منگفتم يعني آماده بودن و حالا که يکم مستي از سرم پريده بود ياد فيلمهاي آمريکايي افتادم که توش بعضي مواقع بهم مي گنAre You Ready? به معني آيا آماده اي و فوراًواسه يه مثال اينو به خالم گفتم و معني شم گفتم که خاله آيا آماده اي؟ خاله که فکر کنم از من حشري تر بود واز اول دنبال يه فرصت بوده اين حرف منو از اون در گرفت و خندهاي بلند کرد و گفت:آره، رختخوابم آمادست. من که ديگه جا خورده بودم مثل کس خولا فقط مي خنديدم و يهو از دهنم در رفت و گفتم: پس بسم الله. اين دفعه خالم دستشومحکم گذاشت رو پاهام و جوري قلم داد کرد که مي خواد از جاش بلند شه و همون جور دستشو به کيرم رسوند و اونو واسه لحظاتي لمس کرد من که حال خودمو نمي فهميدم وفقط بدن خاله رو نگاه مي کردم خاله گفت: که اينطور!!! ولي حيف که من خستم و دلم مي خواد برم رو تخت دراز بکشم پاشو بريم اونجا ادامه بديم من که شستم خبردار شده بودکه خبري هست کتابهارو برداشتم و دنبال خاله راه افتادم همونطور که مي رفتيم خاله گفت هوا چقدر گرمه نه؟ منم همون جور تاييد کردم که يهو ديدم خاله دم در اتاق خوابدستاشو انداخت دورتاپش و اونو به سرعت در آورد و تاپشو انداخت رو زمين من که حسابي شکه شده بودم از پشت، کمرخوشتراش خاله رو نگاه مي کردم جالبه که سوتينم نبستهبود.کيرم حسابي به شلوارم فشار وارد مي کرد.خالم همون جور هي مي خنديد و وقتي وارد اتاق خواب شديم خودشو پرت کرد روي تخت منم کتاب به دست با چشماي سفيدخاله رو که حالا سينه هاش درست روبروم بود ديد ميزدم.چه سينه هايي سفيد با سر قهوه اي که بدون سوتين حسابي باد کرده بود و ساف واستاده بود.خاله با يه لهن شيطنت آميزگفت: به چي زل زدييييييييييييييييييييي،پس منتظر چي هستي؟ نمي خواي يک کار لذت بخش انجام بدي. من ديگه تو مايه هاي سکته بودم باورم نمي شد.ديدم خاله دستاشو باز کردو گفت بيا بغلم نمي خواي بفهمي که خانومها چطوري رام مي شن اين واسه ازدواجت خيلي مهمه.من فوري کتابهارو ريختم رو زمين و به سمت تخت رفتم و گفتم چرا که نه باکمال ميل و شيرجه زدم تو بغل خاله سمانه. به محزي که بغلش کردم يه آههه بلند کشيد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو رو خودش کشيد و رو تخت دراز کشيد من ديگهمطمئن بودم که امروز خالهدر اختيارمه.ناخودآگاه رفتم سمت لباش و اونم که منتظر يک عمل از سمت من بود از من زودتر جواب داد و لب تو لب شديم. خاله انقدر حشري بود که پاهاشو دور پاهام گرهکرده بود و منو به خود فشار مي داد و حسابي لبامو مي خورد.کيرم حسابي دل مي زد، بدن نرم خاله حشرمو دو برابر کرده بود همونجوري که روش بودم و ازش لب مي گرفتمدستمو به سينهاي خالم رسوندم فکر مي کردم يه تيکه سنگو تو دستم گرفتم به محض لمس سينه هاش لبامو ول کرد و شروع کرد به آه و اوه کردن.منم هي گردنو لباشو مي بوسيدمو سينه هاشو مي ماليدم، خالم که ديگه طاقت نداشت همش ميگفت تو عزيز مني چقدر دنبالت بودم عزيزم …. زودباش مي خوام به اوج لذت برسم من آماده ام خاله جون.منم که حال خودمو نمي فهميدم پا شدم و شروع کردم لباسامو درآوردن خالمم منو نگاه مي کرد واقعاً يه تيکه جواهر بود بدن خوشتراش و بلوريش حالا جلوم ولو بود . زودپيرهنمو در آوردم و شروع کردم شلوارمو در بيارم به محض در آوردن شلوارم کيرم مثل فنر از جاش پاشد خالم با شعف گفت چه عظم راسخي و منم گفتم با آمادگي کامل وشوترتمم در آوردم خالم باديدن کيرم با حالتي ذوق زده گفت واي چه کيري مي خوامش از کيرمم بگم که خيلي باحال با طول 19 سانت. منم گفتم آيا افتخار اينو دارم که کسخاله عزيزمو لخت ببينم که خالم گفت ديدن که چي کس من آماده پذيرايي کامله و پاهاشو بالا داد و من شلوارو شرتو با هم از پاش در آوردم ديگه هوش از سرم پريده بود چه کستميزي واقعاً ديوانه کننده بود آب از کس خاله مثل چشمه راه افتاده بود کير منم که همش دل مي زد و مي خواست بره اون تو. پريدم رو خاله و شروع کردم به لب گرفتن ازشکيرم رفته بود لاي پاي خالم و هي به کسش ماليده ميشد خالمم همش اوف اوف مي کرد و دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود و منو به خودش فشار مي داد. من رفتم رو کارسينه هاش و شروع به خردنشون کردم و بعد از خوردن کافي رفتم سمت کس ناز خالم زبونمو به چوچولش مي ماليدم و اونو ليس مي زدم خالم که ديگه حالشو نمي فهميد هيسرمو به کسش فشار مي داد آب بود که از کس خاله در مي رفت خالم همش مي گفت دلم واسه کير تنگ شده کير مي خوام منو بکن ديگه و پاشد و منو از رو خودش بلند کردمن که تو فيلما زياد ديده بودم که زنا هم کير مردا رو ساک مي زنند فکرمي کردم مي خواد واسم ساک بزنه ولي ديدم رفت سمت کمد و از توش يه کرم آورد و منو دراز کرد وکيرمو حسابي کرم ماليد من گفتم اين کرم واسه چيه خاله گفت: من مي خوام حداکثر لذت رو ازت ببرم و نمي خوام که زود کارت تموم بشه اين کرم يکم کارمونو طولاني ترمي کنه تازه فهميدم بيحس کنندست که واقعاً هم کيرمو بي حس کرد. خالم رو تخت دراز کشيد و همش مي گفت زود باش کير مي خوام چه کيري واي و پاهاشو داد هوا منمکير بدست نشستم وسط پاهاش و سر کيرمو که فکر کنم به حداکثر اندازه اش رسيده بود با کس خاله برابر کردم. هي سرشو به کسش مي ماليدم ديگه داشت جيقوداد خالم بهحالتي مثل گريه تبديل مي شد که همش به من التماس مي کرد که : کسمو بگا، منو بکن ديگه دارم ديونه مي شم منتظر چي هستي و … .ديگه منم صبرم تموم شده بود سر کيرمو ميزون کردم و با يه فشار سر کيرم وارد کس ليز و لزج و تنگ خالم شد واقعاً حالمو نمي فهميدم دوباره درآوردم و اين بار محکم فرو کردمتوکس خاله که يهو دادش رفت هوا بعداً که از پرسيدم گفت که کير من از کير شوهر خالم کلفترو بلندتر هستش.ديگه شروع کردم به عقب و جلو کردن و هر بار کيرمو تا سرشمي کشيدم بيرون و دوباره با فشار تمام مي کردم توي کسش هر بار که کيرم کامل توي کسش ميرفت ته کس خاله رو هس مي کردم که با يه حالت ارتجاعي همراه کيرم عقبمي رفت و کش مي يومد با هر بار عقبو جلو چشاي خالم بازو بسته مي شد.خالم همش منو تحريک مي کرد و مدام ميگفت چه کيري واي پاره شدم منو پاره کردي بيشتر فشاربده، و منم مثل يه کمپرسور عقب و جلو مي کردم و در همون حال خاله هم با دستاش که اونارو دور کمرم حلقه کرده بود منو همراهي مي کرد و هر بار که مي کردم تو اونم بادستاش منو به خودش فشار مي داد تا کيرم تا ته بره تو کسش.بي حسي کار خودشو کرده بود و خبري از آبم نبود کس خالم حسابي جا باز کرده بود و 10 دقيقه بود که مداممي کردمش. آب از کس خالم رون بود و ملحفه رو خيس کرده بود ديگه لازم به فشار آوردن نبود و کيرم با کوچکترين فشار تا ته مي رفت تو و در مي اومد. ديگه خسته شده بودمکيرمو از کس خاله درآوردم و رو تخت ولو شدم خاله که متوجه اين موضوع شده بود يکم کيرمو بادست مالش داد و اومد و رو من قرار گرفت با دستش کيرمو با سوراخ کسشميزون کرد و نشت رو کيرم اين دفعه فکر کونم ديگه واقعاً تا ته ته کيرم رفت تو چون هم من هم خاله دادمون رفت هوا ديگه خاله زحمت و به دوش کشيده بود و مثل فنر بالا وپايين مي شد.هر بار که کيرم مي رفت توکس خاله يه صداي دلچسب از کس خاله بلند مي شد که حشر منو دوبرابر مي کرد منم هر بار که خاله مينشست کيرمو به سمت بالا فشارمي دادم تا که کيرم به ته کس خاله برسه.بعد از چند دقيقه دوباره کيرمو در آوردم و خالم به حالت سگي نشست و کيرمو از پشت تو کس خاله کردم اينطوري تا ته مي کردم توکسش 2 دقيقه نگذشته بود که ديدم خالم بلند يه آه طولاني کشيد و حس کردم که کسش تنگ شده و کيرمو بشدت فشار مي ده و يه حالت مکش تو کس خالم ايجاد شد که باعثشد تا من تلمبه زدن رو متوقف کنم. کاملاً مترشح شدن آب خاله تو کسش رو حس مي کردم .آخ که آب خالم داغ بود و داغيشو با کيرم حس مي کردم. ديگه خالم شول شد و روتخت ولو شد و کيرم از کسش دراومد منم که تازه کيرم جون گرفته بود يه نگاهي به کون تپل خاله سمانه کردمو کيرموگذاشتم دم سوراخ کون خاله و فشار دادم. خاله فقط نالهمي کرد.ديدم تو نميره يکم از آب کس خاله رو با دستم به سوراخ کونش ماليدم و کيرمو گذاشتم دم سوراخو فشار دادم سر کيرم وارد شد و صداي خالم هوا رفت که يواشتر آرومترمردم منم که چيزي حاليم نبود و تمام وزنمو انداختم رو کيرم و کيرم با فشار تا ته رفت تو کون خاله که دادش هوا رفت يکم نگه داشتم تا کونش جا باز کنه و شروع کردم به تلمبهزدن اونقدر تنگ بودکه کيرم به سختي عقب و جلو مي رفت ديگه يواش يواش حس کيرم بر مي گشت و کون خاله هم مثل کسش ليز و ازج شده بود و منم تند در حال تلمبه زدن بودم که خالم يکم بهحال اومده بود و به من گفت عجب غلطي کردم چرا آبت نمي ياد من که واقعاً لذت بردم منم گفتم آره خاله جون خيلي نکات کليدي رو ياد گرفتم و همون جور تلمبه مي زدم ديگهحس کردم که آبم داره مي ياد به خالم گفتم گفت در بيار کيرتو بکون تو کسم مي خوام آبتو بريزي تو کسم منم کيرمو در آوردم و خاله دوباره به کمر خابيد و پاهاشو داد بالا و مندوباره همونطور که بهش مي گفتم که حامله نشي يوقت، از جلو کيرم فرستادم تو کسش، اونم گفت نه عزيزم زود باش. کسش واقعاً ليز وگرم بود که باعث شد خيلي زود آبم بياد بهمحظ متورم شدن کيرم خاله پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و منم با فشار تمام کيرمو فشار دادم تو کسش آبم مثل فواره مي ريخت تو کس خاله و خاله فقط آه مي کشيد داد منم که هوارفته بود دو سه بار عقب و جلو کردمو روي خاله ولو شدم.يه 10 دقيقه اي کيرم تو کسش بود و همونجوري رو هم ولو بوديم من احساس سر گيجه داشتم و حال بلند شدننداشتم ، با فشار دستاي خاله از روش بلند شدم به محظ درآمدن کيرم از کسش آب بود که از کس خاله مي ريخت زمين.کنار هم رو تخت دراز کشيديم و من در همون حال به خاله گفتم خاله جون هر وقت به کمک درسي نياز داشتي منو خبر کن و خاله هم با خنده گفت اگه اونطوره تمام مدتي کهشوهرم نيست من کمک لازم دارم و هر دو خنديديم و دوباره يه 5 دقيقه اي از هم لب گرفتيم بعد پاشديم و2 تايي باهم رفتيم حموم تو حموم هم 1 بار ديگه کردمش بعد از حموميه ناهار توپ خورديم و تا شب 2 بار ديگه به روشهاي مختلف کردمش بطوري که ديگه کمرم جا نداشت از اون موقع به بعد هر هفته اي که شوهر خالم نيست من 2يا 3 روز ميرمبه خاله تو درساش کمک کنم. و خاله هم همش به من گوش زد مي کنه که الان وقت مناسبي براي ازدواج کردن واسه من نيست.